عاداتی که تأثیر منفی بر سلامت روانی شما دارند عبارتند از:
وقتی خمیده راه میروید: تحقیقات میگوید وقتی با شانههای آویزان و پشت خمیده راه میروید بیشتر سراغ افکار منفی خواهید رفت و بیشتر در شرایط روحی ناخوشایند قرار میگیرید.
وقتی از همه چیز تصویر ذهنی دارید: سلاطین اینستاگرام بدانند که وقتی تصویر چیزی را میبینند یادآوری آن صحنه برایشان دشوار از زمانی است که با چشمان خودشان آن را میبینند و تجربه میکنند. صرف ثبت عکسها در ذهن به مرور #سلامت _روان شما را تحت تاثیر قرار میدهد.
قلدری: شاید به ظاهر زورتان به همه برسد اما احساسات شما در معرض تخریب است. چه چیزی بدتر از مرگ احساسات برای سلامت روان وجود دارد؟
ورزش نکردن: اگر سه بار در هفته ورزش کنید خطر ابتلا به افسردگی در شما تا 19 درصد کمتر میشود.
به تعویق انداختن کارها: ترس یا بیحوصلگی نباید مانع به تعویق انداختن کارهایتان شود، کاری که انجام شده استرسی خواهد داشت که همراه شما میماند. کار را انجام بدهید حتی اگر نتیجهاش ناخوشایند باشد.
روابط مخرب: گاهی هم از خشم و استرسی رنج میبرید که دلیل آن را نمیدانید. به روابط خود نگاه کنید. آیا دائم در تنش هستید؟
زندگی را زیادی جدی گرفتهاید: ماهیچههای منقبض شده صورتتان را رها کنید،راههای زیادی برای خندیدن وجود دارد. حتما میدانید چقدر تحقیق ثابت شده میگوید خنده برای سلامت جسم و روان مفید است.
وقتی نمیخوابید: شاید همین کافی باشد که بدانید خواب بر روی همه چیز تاثیر میگذارد از جمله ظرفیتهای احساسی و روانی.
هرگز تنها نمیشوید: بین همه شلوغیهای زندگی،کار، خانه، بچه و ازدواج لحظاتی را بسازید که خودتان باشید و خودتان.
با هیچکس حرف نمیزنید: روابط شما با همه خلاصه شده در پیامکهای تلفنی و شبکههای اجتماعی. از این بهتر نمیتوانید سلامت روان خود را از بین ببرید! گاهی باید با بقیه حرف بزنید و صداها را بشنوید.
نمیتوانید بدون موبایل خود زندگی کنید: آخرین باری که برای چند ساعت خودتان را از شر همه وسایل الکترونیکی رها کردید کی بود؟ اگر به یاد نمیآورید اصلا نشانه خوبی نیست!
زیادی کار میکنید: گناه شما این است که زیادی خودتان را مشغول کردهاید. اینقدر که ناهار را پشت میز کار میخورید و موقع تماشای تلویزیون فیس بوک را چک میکنید.
راهکارهایی برای برطرف شدن خجالت کودکان
والدین بسیاری را دیدهام که دغدغه زندگیشان کمرویی و خجالتیبودن بیشازحد فرزندانشان است. گاهی برخی از آنها لابهلای کتب روانشناسی به دنبال مرتفعکردن مشکل میگردند و برخی دیگر پا فراتر گذاشته و به سراغ رفتاردرمانگر و یا مشاور میروند.
هرچند که این دو راه بیانشده بسیار مفید هستند، اما راهکارهای خانگی بسیاری در اینباره وجود دارد که با هوشیاری والدین و درنظرگرفتن شرایط کمرویی کودک، میتوان او را با روشهایی ساده و در کانون خانواده از این بحران رها ساخته و آرامش و عدم ترس از اجتماع را در وجود کودک نهادینه کرد.
بهترین راه برای درمان کمرویی و کاستن از حس خجالت و حتی امنیت از حس هراس اجتماعی برای کودکان، انجام بازیها و مسابقههایی است که میتواند توسط والدین به کمک سایر خواهرها و برادرها یا محافل فامیلی انجام شود.
در ادامه چند نوع بازی و مسابقه که به کودک شما کمک میکند تا از خجالت و کمرویی و حتی هراس اجتماعی خلاصی پیدا کند، آموزش داده میشود.
مسابقه گویندگی
در این بازی سعی کنید کودکان را مدیریت کنید تا به نوبت هرکدام متنی را که از قبل تنظیم کردهاند، بدون اشتباه بخوانند (به تقلید از گویندگان رادیو و تلویزیون)؛ برنده کسی است که مسلطتر از دیگران بوده و کمترین اشتباه را داشته باشد.
توجه داشته باشید که این مسابقه باید ابتدا در مقابل افرادی که برای کودک مأنوس هستند؛ مثل پدر و مادر و خواهر و برادر، انجام شود تا به مرور نگرانیها و حس خجالت یا هراس کودک از بین برود.
به کودک فرصت بدهید و هربار که این مسابقه را اجرا کردید، او را بیشتر از قبل تشویق کنید و نقاط قوت او را برایش پررنگ کنید. کمکم و به مرور این بازی را در بین اقوام ( خاله و عمه و عمو ) و… انجام دهید.
بازی مصاحبه تلویزیونی
در بازی مصاحبه تلویزیونی یکی از کودکان نقش فیلمبردار را با گذاشتن یک شی بر روی دوش خود ایفا میکند. حتی میتوانید پا را فراتر گذاشته و از گوشی موبایل یا تبلت و یا حتی هندیکم استفاده کنید تا کودک بتواند فیلم خود را ببیند و نقاط قوت و ضعف خود را بشناسد.
چیزی شبیه میکروفون آماده کنید و به دست کودک خجالتی بدهید و از او بخواهید با دیگر اعضای خانواده مصاحبه کند؛ درباره موضوعاتی مثل «شام چی دوست دارید؟» یا «چه رنگی را به چه علت دوست دارید؟» و…؛ اگر کودک خوب از عهده پرسیدن این سؤالات برآمد، از او بخواهید درباره موضوعات تخصصیتر مثل بهداشت دهان و دندان، رفتار در خانواده، رفتار در مدرسه و… سؤال بپرسد. این بازی به کودک کمک میکند که ترس او از صحبت با دیگران بریزد و به مرور او با تمرین و ممارست در اینگونه بازیهای مهارتی، از روزهای خجالتیبودن خود فاصله میگیرد و اعتمادبهنفس گمشده خود را پیدا خواهد کرد.
بازی نقل خاطره، داستان، شعر
در این بازی از کودک بخواهید با آرامش کامل یکی از خاطرات خود را تعریف کند یا داستان یا شعری را که بلد است برای دیگر اعضای مسابقه بخواند. یا اگر یک خاطره خانوادگی دارید که مربوط به کل خانواده است، بهعهده کودک بگذارید تا آنرا تعریف کند. صبور باشید و بگذارید کودک با ادبیات خودش و با هر کلمهای که به ذهنش متبادر میشود، ماجرا را تعریف کند. از ایرادگرفتن بپرهیزید. اگر او در حال خواندن شعری است به حالت زمزمه همراه او شعر را خیلی آرام بخوانید و بعد او را بلند تشویق کنید. این مسابقه به کودک جرأت میدهد و بسیار در مسیر رفع خجالت و کمرویی نتیجه مثبت خواهد داشت.
بازی چه کسی میتواند دیگران را بخنداند
این یکی از مفرحترین بازیهایی است که به رفع کمرویی کودکان کمک میکند. در همه میهمانیها و مجالس خانوادگی هم میتوانید از این بازی استفاده کنید. از کودک بخواهید با انجام حرکات خندهدار، دیگر افراد را بخنداند. از دیگر افراد شرکتکننده در مسابقه خواسته میشود تا در مقابل خندیدن مقاومت کنند و این باعث میشود که کودک با تمام توان تلاش کند. برنده کسی است که بتواند افراد بیشتری را بخنداند. در بین کودکان با گروه سنی پیشدبستان و پایینتر، این بازی جذابیت خاصی دارد.
بازی کاملکردن یک داستان
یک نفر به عنوان مثال مادر یا پدر، داستانی را تعریف میکنند و از کودک میخواهند که آنرا ادامه دهد. به عنوان مثال مادر میگوید یک روز یک شکارچی در جنگل با یک شیر برخورد کرد…. و به کودکان شرکتکننده در مسابقه میگوید که تکتک، هرکدام داستان را با استفاده از ذهنیت و تخیل خود کامل کنند. کودکی که بتواند بهتر داستان را تکمیل کند، برنده است. در این بازی مهارت تخیل کودک هم بهکار گرفته میشود.
بازی پرسش به پاسخها
در این بازی که برای کودکان بسیار جذاب است، پدر یا مادر سؤالاتی را مطرح میکنند و کودکان باید به پرسشهای مطرحشده پاسخ دهند. رقابت در این بازی به حدی است که کودکان خجاتی معمولاً پس از شنیدن سؤال دوم و سوم کمکم یخِ کمروییشان آب شده و به سرعت وارد بازی شده و برای پاسخدادن اعلام آمادگی خواهندکرد.
به عنوان مثال میتوانید سؤالهایی از این قبیل (البته با توجه به سن کودکان) از آنها بپرسید:
وقتی هوا سرد میشود، چه میکنیم؟
وقتی هوا گرم میشود، چه وسیلهای روشن میکنیم؟
وقتی بنزین خودرو تمام میشود، چه باید کرد؟
وقتی که هوا تاریک میشود، غیر از روشنکردن لامپ، چه کارهای دیگری میشود کرد؟
بازی معلمبودن
یکی از بازیهایی که در رفع کمرویی و خجالت بسیار مؤثر است، دادن نقش معلم به کودک خجالتی است. این بازی با توجه به هدفهای آن میتواند به شکلهای مختلف اجرا شود؛ از جمله شیوههای برخورد با بچههای تنبل و درسنخوان، روشهای تشویق، روشهای تنبیه، مشخصات یک معلم خوب، اخلاق و رفتار کلاسی و مواردی از این قبیل که همه به شکل نمایشی قابل اجرا هستند.
کودکان باید نقشهای مختلف را بازی کنند تا به درک احساسات دیگران برسد و بتواند کمرویی و خجالت را از خود دور کند.
همچنین انجام بازیهایی از این قبیل به کودک کمک میکند تا خیلی بیدردسر از هراس اجتماعی که دچارش بوده است، فاصله بگیرد و کمکم شخصیت اجتماعیتری به خود بگیرد.
کمرویی و خجالت و حتی هراس اجتماعی گاهی به دلیل تنهابودن و نداشتن همصحبت همسنوسال و یا حتی سرزنشهای پدر و مادر هنگامی که کودک در جمع صحبتی میکند، ممکن است بهوجود بیاید.
به همین دلیل لازم است تا والدین توجه داشته باشند که اگر کودک در جمع سخنی گفت که ممکن است مناسب نباشد هرگز او را در جمع سرزنش زبانی نکنید و به یک چشم غره یا اخم اکتفا کرده و پس از فرصت کوتاهی هنگامی که با کودک تنها شدید ایراد کارش را برای او بیان کنید. سرزنش کودک در جمع باعث کاهش اعتماد به نفس و هراس اجتماعی خواهد شد.
گاهی بسیاری از مشکلات روحی فرزندان حاصل تذکرات نابهجای تربیتی والدین است. در تربیت فرزند خود دقیقتر و عمیقتر وارد عمل شویم.
-
6 تأثیر بازی کردن بر سلامت روان و شخصیت کودکان
گاهی بزرگترها در میان اتفاقات روزمره زندگی یادشان میرود که باید با کودکشان با توجه به سنش رفتار کنند و ناخودآگاه از او توقع درک بیشتری دارند. اما باید یادتان باشد که برای کودکان فلسفه نگویید و برایشان از قانون و ادب و آیین حرف نزنید. آنها را رها کنید تا کودکی کنند!
کودکی کردن، همان خندههای بلندی است که گاه کشیده و گاه بریده بریده از او در میآید. کودکی کردن، همان گریه های بی بهانه و با بهانههای کوچک است. کودکی کردن، در آوردن صداهای بلند نامفهوم و پیچیدن در کنج کنج خانه و بازیهای یکسره و ناتمام است.
کودک را رها کنید تا بازی کند؛ چه تنها، چه با برادر و خواهر خود. همچنین او را رها کنید تا بازی کند با فرزندان فامیل و آشنایان، با فرزندان دوستانتان و یا با همسالان بیگانه. شما اگر در پی نیازهای او مانند خانه و زندگی هستید او نیز به صورت غریزی در پی نیازهای خویش است.
بدینگونه بازی کردن میتواند اینطور بر شخصیت کودک تأثیرگذار باشد:
1- وقتی کودک در پی نیازهای غریزی خود رها میشود، ساز و کارهای درونی و بیرونی او همه فعال میشوند، آرامش درونی مییابد، تمرکز میکند، فکرش را به کار میاندازد و خلاقیتش را بروز میدهد.
2- آرامش
3- وقتی تمرکز میکند، قدرت برنامهریزی و سیاستگذاری را تمرین میکند. کودکانی که تمرکز را بیاموزند در بزرگی مدیرانی بزرگ و موفق خواهند شد.
کودک از او شخصیتی سالم و خوشبین و آیندهنگر میسازد.
4- وقتی میاندیشد به راهکارهای بلندمدت، میان مدت و کوتاه مدت دست مییابد.
5- هر گاه کودک در تنهایی خود بازی کند، خود به خود بر زمان و کار و امکاناتش مدیریت میکند و چون به تکرار گرفتار میشود و از تکرار خسته میشود، میکوشد راههای دیگری برای بازی بجوید.
6- میتوان به جای آزادی بازی، او را با چیزهایی دیگر مشغول کرد؛ چون کودک است و ذهنش زود مشغول میشود؛ در این صورت همان اندازه از رشد و جلوگیری کردهایم اگر چه رشد کوچکی در زمینههای دیگر به او داده باشیم.
رگاه با دیگران بازی کند از روابط خانوادگی تا اجتماعی همه را میآزماید، ولی گاهی مادران محافظه کار، به دلیل حساسیت های بی مورد جلوی این تجربههای گران سنگ را میگیرند.
ازدواج با این نوع مرد ها خطرناک است
سوال هایی که ذهن تازه عروس و دامادها را درگیر می کند
بعد از رفتن به زیر یک سقف، معمولا مردها توقع دارند که زندگی شان روال عادی خودش را پیدا کند. حالا که مراسم عروسی تمام شده و دیگر درگیر جزئیات مراسم و خرید و ... نیستند دل شان می خواهد بعضی وقت ها باشگاه ورزشی بروند، دوستانشان را ببینند در حالی که معمولاً نوعروس ها می خواهند شوهرشان هر ثانیه از وقت هایی را که سرکار نیست با آن ها بگذراند و اگر احساس کنند حواس همسرشان حتی برای چند دقیقه معطوف به موضوع دیگری است، ناراحت می شوند و حتی بهشان بر می خورد.
این مسئله درباره زوج هایی رخ می دهد که از نظر شخصیتی با هم متفاوت هستند یعنی مرد می خواهد کمی فضای به اصطلاح تک نفره در اختیار داشته باشد و همسرش می خواهد هر طور شده در هر ساعتی از شبانه روز تمام حواس مرد را به خودش جلب کند و مدام در تلاش برای حفظ رابطه است. برای این که این مسئله اسباب دردسرتان نشود حتما درباره انتظاراتی که از همسرتان دارید با او صحبت کنید و البته هر دو نفرتان هم تفریحات و سرگرمی های منحصر به فردی برای خودتان داشته باشید و گاهی اوقات اجازه دهید طرف مقابل وقتش را با دوستانش بگذراند.
آن ویژگی همسرتان که در اولین دیدار به آهن ربایی برای جذب شما به او تبدیل شده، معمولا جزو اولین خصوصیات اخلاقی اوست که در سال اول ازدواج برای تان آزاردهنده می شود. علتش هم این است که ما معمولا جذب آن خصوصیت یا ویژگی طرف مقابل مان می شویم که خودمان آن ویژگی را نداریم. این مسئله خیلی هم طبیعی است و در واقع یکی از مراحلی است که باید برای تطبیق دادن خودتان با هم طی کنید.
پس سعی کنید به جای نشان دادن واکنش منفی تلاش خود را بکنید تا با همسرتان همراه شوید و کم کم می بینید علاقه تان به این ویژگی خاص از همسرتان سرجای خودش بر می گردد.
یکی از مسائلی که زوج های جوان در سال اول ازدواج خود با آن رو به رو می شوند و واقعاً نمی دانند چه واکنشی باید نسبت به آن نشان دهند، توقع طرف مقابل از آن هاست تا در همه مسائل خانوادگی طرف همسرشان را بگیرند و از او دفاع کنند. خوب است این طور وقت ها درباره مسائل خانوادگی با هم صحبت کنید و به این نتیجه برسید که چطور می توانید این موقعیت ها را بدون دشمن تراشی مدیریت کنید.
خیلی از نوعروس ها می گویند چه اتفاقی افتاده که شوهرشان دیگر شور و حرارت دوران عقد را ندارد! خیلی ها به اشتباه شروع به سرزنش کردن خودشان می کنند و مدام دنبال یافتن عیب و ایرادی در خودشان می گردند که باعث کمتر شدن ابراز علاقه های شوهرشان شده است، اما آیا این فکرها واقعیت دارد؟ این مسئله تا حدی طبیعی است.
دختر و پسری که با هم ازدواج می کنند، لزوماً در همه زمینه ها، با هم اتفاق نظر ندارند و اگر برای یافتن زمینه های مشترک بیش از حد تلاش کنند، فقط خودشان را خسته می کنند. یادتان باشد ازدواج شما لزوما بر پایه علاقه مندی های مشترک بنا نشده است؛ بنابراین به جای اختلاف نظرها، بیشتر به نکاتی توجه کنید که در آن ها با همسرتان اتفاق نظر دارید. فراموش نکنید هیچ فردی کامل نیست و مناسب بودن همسرتان موضوعی نسبی است و شما نباید توقع داشته باشید تفاهمی کامل با هم داشته باشید یا از تمام حرکات و افکار همسرتان راضی باشید. گاهی درباره موضوعاتی پیش پا افتاده باید کوتاه بیایید.
بعد از ازدواج، همسرتان مهم ترین شخص در زندگی و مهم ترین دغدغه ذهنی تان است. شما باید کمی مرزهایتان را با خانواده، دوستان و همکارانتان پر رنگ کنید تا در آن میان یک سرزمین با مرزهای مشخص برای خودتان و همسرتان داشته باشید و برای تحکیم ارتباط و استقلال تان تلاش کنید. از این به بعد باید در مراحل زندگی با هم باشید و خوشی های مشترکی را تجربه کنید و در سختی ها کنار هم باشید. یکی دیگر از جنبه های وفاداری این است که با دیگران درباره کمبودها و مشکلات و بدی های همسرتان صحبت نکنید. اگر در زندگی مشترکتان دچار مشکلی شدید درباره آن، تنها با همسرتان صحبت کنید نه با دوستان یا خانواده تان.
در زندگی مشترک نباید احساسات تان را پنهان کنید و بدتر از آن، توقع داشته باشید که همسرتان بدون دانستن نظر شما، ذهن خوانی کند و مطابق تمایلات شما رفتار کند. یاد بگیرید چگونه به بهترین وجه به همسرتان بفهمانید که در یک لحظه حوصله ادامه بحث را ندارید یا موضوعی برای شما جالب نیست. ابراز احساسات کنید و گاهی از او تشکر یا معذرت خواهی کنید. سعی کنید مکالمات تان تا آن جا که ممکن است پر از شوق و مثبت اندیشی باشد.
سخنان حمایتی شیرین تر از انتقاد است بنابراین سعی کنید انتقاد را با محبت و یادآوری نقاط مثبت طرف مقابل همراه کنید. باید تلاش کنید هر چند اندک زندگی روزمره همسرتان را ساده و شیرین تر کنید. در طول روز، زمانی هر چند کوتاه را برای توجه به هم و گفت وگو باهم در نظر بگیرید. با این کار احساس بهتری نسبت به هم خواهید داشت. سعی کنید هر وقت برایتان ممکن است در کارها به هم کمک کنید. گاهی شما ظرف ها را جمع کنید یا حمام را بشویید. هیچ گاه منتظر نباشید کاری را که به طور مشخص وظیفه هیچکدام تان نیست همسرتان انجام دهد و سعی کنید پیش دستی کنید.
یکی از دغدغه های ذهنی زوج های جوان، چگونگی و میزان ارتباط شان با دوستان و خانواده هایشان بعد از ازدواج است و معمولاً هر کدامشان تصور می کند همسرشان بیشتر تمایل دارد با خانواده خودش باشد. ازدواج هیچ گاه نباید باعث شود شما با خانواده و دوستان قطع رابطه کنید بلکه باید با یک برنامه ریزی صحیح به دیدار خانواده هر دو طرف بروید. این در مورد علاقه ها و فعالیت های شخصی تان نیز صدق می کند. نیازی نیست شما تمام سرگرمی های تان را کنار بگذارید بلکه باید توجه کنید با ازدواج نسبت به رابطه تان مسئولید و باید مسئولانه زندگی تان را برنامه ریزی کنید و در مورد آن ها باید همراه همسرتان تصمیم بگیرید و با برنامه ریزی تلاش کنید به فعالیت های مورد علاقه تان برسید.
راه های افزایش اعتماد بین شما و همسرتان
ایجاد و پرورش اعتماد متقابل بین زن و شوهر از اهمیت بالایی برخوردار است که باید در این زمینه زوجین تلاش کنند، تا زندگی شان در معرض نابودی قرار نگیرد.
راز های همسرتان را به یک موضوع عمومی تبدیل نکنید. این اصل هیچ استثنایی را نمی پذیرد و شما نمی توانید به بهانه عصبانیت یا دعواهای زناشویی، رازهای همسرتان را فاش کنید.
هرگز به بهانه اینکه بعضی موضوعات، جزو قلمرو شخصی تان است یا اینکه گفتن آن ارزشی ندارد، او را از جریان زندگی تان بی خبر نگذارید؛ زیرا در صورت با خبر شدن از همان اتفاق ساده، ممکن است به شما شک و گمان کند که در زندگی شما اتفاقات مهم تری هم وجود دارند که او از آن بی خبر است.
در زمان انتخاب و تصمیم گیری، چیزی را انتخاب کنید که به نفع همسر و زندگی مشترکتان باشد باید بتوانید توازنی میان این 2 ایجاد کنید.
برای با هم بودن وقت بگذارید. گرفتاری یا خستگی را بهانه نکنید. هر هفته با هم بیرون بروید، سعی کنید هر روز با هم غذا بخورید، یک فیلم یا یک برنامه تلویزیونی را با هم ببینید یا درباره موضوعات ساده روزمره گفت و گو کنید.
هنگامی که اشتباهی می کنید، عذرخواهی کنید. هیچ چیز بیشتر از اشتباهاتتان نمی تواند اعتماد همسرتان را از بین ببرد. از گفتن این جمله نترسید و به خاطر غرورتان همه چیز را خراب نکنید. البته مهم تر از این عذرخواهی اولیه، نشان دادن حس پشیمانی در رفتارتان است.
سعی نکنید مدام از همسرتان انتظار داشته باشید، بالای سر زندگی مشترکتان بایستید و همه چیز را کنترل کنید. در زندگی مشترکتان موقعیت هایی برابر برای همدیگر برقرار کنید و به او اطمینان دهید خواسته ها و انتظاراتش به اندازه خواسته های شما اهمیت دارد.
اگر به همسرتان و زندگی مشترکتان اعتماد دارید، مشکلی باقی نمی ماند و اگر احساس می کنید دور از چشم شما اتفاقاتی می افتد، مفصل و شفاف صحبت کنید و تصمیمی جدی برای ادامه زندگی تان بگیرید.
درصورتی که همسرتان با مشکل جدی در اعتماد کردن به اطرافیان و به ویژه شما رو به رو است، بدانید واکنش های شما یا تلاش برای متعهد بودن و جلب اعتمادش موثر نخواهد بود. اگر واقعا نسبت به رفتار ها و کارنامه اعمال تان در زندگی اعتماد دارید، اما همسرتان باز هم نمی تواند به شما اعتماد کند، برای نجات زندگی تان از یک متخصص کمک بگیرید.
نیازهایی که نباید از آن ها غفلت کنید
فهرست نیازهای اساسی انسان به قرار زیر است: -
بدون داشتن ارتباط پیوسته و مناسب با دیگران، شرایط روانی و وضعیت هیجانی و رفتاری فرد به شدت آسیب می بیند.
توجه به ارتباط بین ذهن و بدن
بدون رژیم غذایی، خواب و ورزش صحیح و مرتب، وضعیت روانی ما آسیب جدّی می بیند. معمولاً دیده می شود که جوانانی که خانه و ساختارهای فراهم شده در آن را برای زندگی مستقل ترک می کنند دچار یکی از بیماری های روانی می شوند. این به دلیل آن است که ترتیب غذایی، الگوهای خواب و دیگر عادت های پیشین آن ها دچار اختلال شده است.
نیاز به هدفمند بودن
این نیاز اساسی همراه با نیاز به معنی دار بودن زندگی، محتوا و بافت زندگی فرد را فراهم می آورد. فردی که از به دست آوردن رضایت مندی ناشی از دستیابی به یک هدف، بی نصیب باشد فاصله چندانی با بیماری های روانی ندارد.
احساس مشارکت اجتماعی
دلیلی برای بودن و فراتر از نیازهای شخصی است که ثابت شده است باعث ارتقای سیستم ایمنی، سلامت روانی و شادی او می شود.
نیاز به چالش و نوآوری
یادگیری یک چیز تازه، توسعه افق دید و بهبود مهارت های فعلی، همگی حس پیشرفت و موفقیت را در فرد به وجود می آورند. بدون آن، فرد ممکن است احساس بی ارزش بودن کند.
نیاز به داشتن رابطه نزدیک و صمیمی با دیگران
مردم نیاز به اشتراک گذاری ایده ها، امیدها و آرزوهایشان با افراد دیگری دارند که احساس صمیمیت با آن ها می کنند. اغلب ما خواستار این هستیم که حداقل یک نفر در زندگی مان وجود داشته باشد که با او بتوانیم راحت صحبت کنیم و او هم نسبت به ما همین احساس را داشته باشد.
نیاز به داشتن حس کنترل
پیامدهای از دست دادن کنترل روی محیط پیرامونی، روابط با دیگران یا بدن خودمان، به آسانی قابل تصوّر است. کسانی که در شرایط دشوار زندگی، مثل از دست دادن عزیزان یا از دست دادن کار، بتوانند کنترل خود را حفظ کنند، سریع تر التیام می یابند. به همین دلیل است که داشتن علاقه مندی ها و فعالیت های متنوع اهمیت دارد.
نیاز به حس اعتبار و منزلت
برای بعضی ها همین که به عنوان مادربزرگ یا پدر مهربان یا دختر خوب یا پسر باهوش شناخته شوند کفایت می کند. جوانانی که تازه روی پای خود ایستاده اند اگر حس کنند که مورد اعتماد واقع شده اند، حس اتکا به نفس شان بهبود قابل ملاحظه ای می یابد. بسیاری از رفتارهای مسئله دار و مخرب در اثر تلاش نادرست و نامناسب برای ارضای این نیاز به وجود می آید.
نیاز به داشتن حس امنیت
امنیت اقتصادی، سلامت جسمی و ارضای نیازهای اساسی دیگر، همگی در برطرف کردن این نیاز مشارکت دارند. شایان ذکر است که در مورد این نیاز نیز همچون دیگر نیازها نباید وسواس بیش از حد نشان داد و باید تعادل را رعایت کرد.
یک زندگی، نیازهای بسیار
ممکن است به نظر آید که اگر بخواهیم تمام این نیازها را برآورده سازیم، زندگی بسیار پرمشغله و غیرقابل تحملی خواهیم داشت. امّا یک فعالیت ممکن است بسیاری از نیازها را پوشش دهد؛ برای مثال، کار در امور خیریه می تواند نیازهای 1، 2، 3، 4 و 5 را رفع کند و در ارضای نیازهای 6 و 7 نیز مشارکت داشته باشد. قدم زدن با یک دوست در زمان فراغت، می تواند نیازهای 1، 2، 3، 4، 5 و 6 را برطرف سازد. پژوهش های جدید نشان می دهد که هر چه زندگی پیچیده تر باشد، سالم تر خواهد بود. در این صورت، چنانچه در یک ناحیه از زندگی با شکست روبه رو شویم، نیازهای اساسی ما، حداقل در دیگر بخش ها که سالم مانده اند، برآورده خواهد شد.
نشانه های سبک زندگی صحیح
1 -منتظر تعریف و تمجید دیگران نیستید: تایید طلبی از دوستان و همکاران حسی است که از سنین نوجوانی در ما شکل می گیرد.
2 -زندگی آرام و دور از هیاهویی دارید: اگر این طور است، شاید بتوان گفت که زندگی شما کاملا موفق است.
3 -برای زندگی خود برنامه دارید: موفقیت براساس برنامه ریزی و داشتن یک برنامه طولانی، شما را به جایی می رساند که می خواهید در آینده باشید.
4 -سحرخیز هستید: هرگاه برای مقابله با موضوعات روزمره زندگی، صبح زود و با انرژی از رختخواب بیرون پریدید، احتمالا به یک سبک زندگی موفق رسیده اید.
5 -از نظر اجتماعی فرد فعالی هستید: موفقیت از روش های گوناگون حاصل می شود و فقط به رتبه، مقام و پول شما بستگی ندارد. اگر به راحتی در جمع های گوناگون اجتماعی جای می گیرید، شما یک زندگی موفق دارید.
6 -احترام متقابل ایجاد می کنید: موفقیت چیزی نیست جز حاصل تقابل شما با دشواری ها و استرس ها و در عین حال حفظ ادب و احترام.
7 -دوست دارید به دیگران کمک کنید: اگر شما می توانید بستری برای فعالیت موفقیت آمیز دیگران فراهم کنید و تکیه گاه قدرتمندی برای همکارانتان هستید، خیلی به موفقیت نزدیک شده اید.
8 -پشتکار دارید: اگر شما حاضرید که آستین ها را بالا بزنید و نگران کثیف شدن دست هایتان نیستید(!) تا به موفقیت برسید، از آن چه فکر می کنید، بهترید.
9 -پس از یک شکست به موفقیت نائل شدید: رسیدن به موفقیت پس از عبور از یک شرایط بحرانی، مشخصه فردی خردمند با اراده آهنین است که بدون شک در زندگی موفق می شود.
10 -نظم و ترتیب دارید: داشتن نظم و ترتیب در زندگی نشانه ای از موفقیت است و درس گرفتن از تجربیات گذشته.
11 -شکیبا هستید: بدون صبر، شما در محیط کار یا زندگی شخصی، حتی تاثیرگذاری طبیعی خود را هم نخواهید داشت.
12 -قادر به «نه» گفتن هستید: اگر بتوانید «نه» بگویید، از این نیاز که همه را راضی نگه دارید، اجتناب کرده اید. این یک نشانه فرد موفق است.
13 -وقتتان را به خوبی مدیریت می کنید: این که بتوانیم هر روز از وقتمان طوری استفاده کنیم که فرد موثری باشیم، از نشانه های یک فرد موفق است.
14 -دوستان موفقی دارید: اگر افراد موفق شما را احاطه کرده اند، راحت تر می توانید در مسیر درست رشد و خلاقیت قرار بگیرید.
15 -دیگران را سرزنش نمی کنید: اگر به این درجه از زندگی رسیده اید که خود را مسئول اشتباهاتتان می دانید و دیگران را به خاطر شکست ها و ناکامی هایتان سرزنش نمی کنید، باید بپذیرید که موفقید.
16 -به راحتی افکار و عقایدتان را ابراز می کنید: این که شما دلایل خود را به صورت شفاف برای دیگران توضیح دهید، باعث می شود آن ها متوجه شوند شما نیز نیازها و افکار خودتان را دارید.
17 - اشتباهتان را پای دیگران نمی اندازید: این که اشتباه ها و شکست هایمان را پای دیگران بیندازیم، کار ساده ای به نظر می رسد اما باعث موفقیت نمی شود.
18 - از خودگذشتگی دارید: وقتی در محل کار شرایط بدی پیش می آید یا در جمع فامیلی تان مجبورید با فردی که مشکل دارید، ارتباط برقرار کنید و از عهده این کار برمی آیید و می توانید کدورت ها را برطرف کنید.
آمادگی روانی لازم برای ازدواج
تا زمانی که یک نفر برخی آمادگیها را در خود رشد و پرورش نداده باشد لزوما با یافتن فردی که دارای تمام ملاکهای مورد نظرش است نمیتواند ارتباط پایداری داشته باشد وقتی این آمادگیها نباشد، کم کم تنشها شروع خواهد شد. دو طرف حرف هم را نخواهند فهمید، درگیریها بیشتر و روز به روز طرفین از هم دور خواهند شد.
وقتی شما با یک نفر وارد رابطه میشوید قرار است با فردی که دنیای دیگری دارد وعلایق و نیازها، خصوصیات شخصیتی و خلقی متفاوتی از شما دارد و به طور کلی با فردی که با شما متفاوت است، زندگی کنید و سازگار شوید. بنابراین افسانهها و ضرب المثلهای عامیانه را کنار بگذارید این که من و تو باید ما شویم یا من و تو یک روح هستیم در دو بدن به درد ارتباط عاطفی طولانی مدت نمی خورند.
در واقع این عقاید نه تنها مفید نیستند بلکه میتوانند به رابطه آسیب هم برسانند. وقتی طرفین رابطه فردیت خود را به نفع رابطه کنار بگذارند نه تنها بهبودی در رابطه ایجاد نمیشود بلکه پس از مدتی نارضایتی از رابطه شروع میشود و اختلافها به شکل شدیدتری دیده می شوند.
روانشناسان توصیه میکنند افرادی که کاملا شبیه ما هستند و افرادی که اصلا شبیه ما نیستند،گزینههای مناسبی برای ارتباط نیستند. در رابطه عاطفی سالم طرفین فردیت دیگری را به رسمیت میشناسند. علایق و نیازهای او را میپذیرند و آنها را نادیده نمیگیرند. اشکال کار از جایی آغاز میشود که شما توانایی کنار آمدن با تفاوتهای طرف مقابل خود را ندارید. بنابراین سعی میکنید که او را شکل خودتان کنید. تغییر دهید، کنترل یا محدودش کنید.
آمادگی مستقل شدن از خانواده را دارید
برقراری ارتباط عاطفی نیاز دارد که شما در بسیاری از ابعاد زندگیتان از خانواده مستقل شده باشید. در واقع انرژی روانی شما باید به سمتی برود که کمتر از خانواده نیرو بگیرد. شاید بارها شنیدهاید که انسانها غیر از اینکه بند ناف جسمانی دارند بند ناف روانی هم دارند. جنین تا زمانی که در رحم مادر است نیاز به بند نافی دارد که تمام زندگیاش را از آن می گیرد و درست بعد از تولد همان چیزی که تمام زندگیاش بود، قطع میشود تا بتواند خودش را با شرایط جدید سازگار کند و به گونهای دیگر زندگی کند.
تا مرحلهای از رشد، انسانها نیاز به حمایت روانی خانواده نیز دارند. این همان بند ناف روانی است که ما برای رشد به آن نیازمندیم. حمایت همه جانبه، ولی درست مثل بند ناف جسمانی از یک جایی به بعد باید بند ناف روانی را هم قطع کرد چرا که برای رشد روانی نیاز به استقلال از خانواده داریم بویژه برای برقراری ارتباط عاطفی. به نظر میرسد که برخی وابستگیها به خانواده باید برطرف شده باشد مثل وابستگیهای مالی، عاطفی و حمایتی.
دنبال نیمه گمشدهتان نمی گردید
اگر فکر میکنید که با برقراری ارتباط نیمه گمشده تان را پیدا می کنید و کامل می شوید احتمالا اشتباه فکر میکنید. هیچ کس این توانایی را ندارد که شما را کامل کند. شما نیاز به کسی ندارید که شما را کامل کند بلکه نیاز به فردی دارید که شما را به طور کامل بپذیرد و خودتان نیز در رابطه عاطفی باید این توانایی را داشته باشید که نیمه گمشده دیگری نباشید و سعی نکنید که دیگری را کامل کنید. قبل از برقراری ارتباط عاطفی پایدار، دست به خودشناسی بزنید. ویژگیهای شخصیتی و خلقیتان را بشناسید. الگوهای ناکارآمد ارتباطیتان را بشناسید و به اصلاح آن بپردازید. ضعفها را تا حد امکان برطرف کنید و با ویژگیهای دیگرتان که قابل تغییر نیستند کنار بیایید. عشق و ارتباط بالغانه «یگانگی به شرط حفظ تمامیت و فردیت» است.
در زمان مجردی احساس شادکامی کنید
اگر در دوران مجردی احساس شادی نمیکنید و از زندگی لذت نمیبرید احتمالا با برقراری ارتباط عاطفی نیز اتفاق خاصی نخواهد افتاد. خوشبختی و خوشحالی واقعی چیزی است که از درون به وجود میآید و اتفاقها و افراد بیرونی لزوما نمیتوانند شما را شاد کنند. اگر در دوران مجردی و تنهایی به اندازه کافی نیرومند هستید که با مشکلات و اتفاقها کنار بیایید، از زندگی لذت ببرید و با ویژگیهای خودتان کنار بیایید. احتمالا با برقراری ارتباط عاطفی نیز می توانید این کار را بکنید.
طبیعتا فرد جدید که وارد زندگی ما می شود باید گذشته ما را بپذیرد. ولی قبل از آن خود ما باید با گذشته مان کنار آمده باشیم و قادر باشیم که آن را کنار بگذاریم. امکان دارد برخی از افراد در گذشته ارتباطهای عاطفی داشته باشند. مهم است که در برقراری ارتباط عاطفی با آن کنار آمده باشند. اگر هنوز با خودتان کنار نیامده اید نسبت به این ارتباط گذشته عصبانی هستید یا هنوز نمی دانید که چه چیزی می خواهید. کمی صبر کنید ضمن اینکه مهم است که بین رابطه قبلی که داشته اید و رابطه متعهدانه جدیدی که در پی ایجاد آن هستید، فاصله زمانی مناسبی سپری شده باشد.
وقتی با یک نفر ارتباط برقرار میکنید در واقع با دوستان، خانواده، عادتها، علایق و موقعیتهای اجتماعی او نیز ارتباط برقرار میکنید و از طرفی آنها نیز با شما ارتباط برقرار می کنند. در این تردیدی نیست که حریم خصوصی مهم است. ولی باید این آمادگی را داشته باشید که اجازه دهید دیگری در زندگی روزمره شما وارد شود و برای او زمان بگذارید. در واقع ارتباط عاطفی پلی بین زندگیهای طرفین است. وقتی افراد به جای کشیدن پل، دیوار بین زندگیهای شخصی طرفین بکشند احتمالا باید منتظر تنشهای جدید باشند.